سلام عسل مامان قربونت برم امروز چهل روز از بدو تولدت میگذره امروز بعد از مدتها تونستم برات بنویسم الان که برات مینویسم تو توی خواب نازی، امروز با زن عموت حمومت کردم بعد حموم شیر خوردی و مثل فرشته ها خوابیدی، چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود در حسرت بودنت بودم خداروشکر حالا هم هستی هم ماشالا بزرگ شدی از خودت بگم که ده روزه گیت نافت افتاد و مادرجون اینا و خاله فرشته و خاله فاطی اینا اومدن خونه بابابزرگت(بابای بابایی) از ده روزهگیت به بعد دیگه خودم از خاله فرشته یاد گرفتم خودم با باباجون حمومت کردم خییییییلی لذت بخشه،قبلا توی لگن توی اتاق کنار بخاری میشستیمت اما امروز بردمت توی حموم. پریروز واسه قدووزن بردمت که بهم گ...