اولین بهار پسر عزیزم و سه ماه و 5 روزگی علی اکبرم
سلام بهترین بهانه من برای زندگی
خداروشکر امسال دیگه منو بابا موقع سال تحویل تنها نبودیم حالا دیگه همه چیمون 3 تایی شده
2 فروردین 3 ماهگیت تموم شد و همون شبم خانواده مامان خونمون بودن و بابا به عشق شما رفت
کیک گرفت و 3 ماهگیتو جشن گرفتیم بابا میگه هر ماه باید واسه پسرم ماهگرد بگیرم تا یک سالگیش.
بابا عاااااااااااااااااشقته
منم دیونتم
از خودت بگم که ماشالا بزرگتر شدی
از همون بدو تولدت کلا روی بدنت حساس بودی که کسی بهت دست نزنه، نمونه هاش اینکه به هیچ
وجه نمیخوای دستت زیر پتو باشه اجازه نمیدی ناخنتو بگیرم حتی توو خواب عمییییییییییییییییییق( واقعا
واسه ناخن گرفتنت مکافات دارم) از بس هم تیزه هرروز یه جای صورتتو زخمی میکنی، برای واکسن یا
آمپول زدنت خیلی عکس العمل نشون میدی از همون اول دستتو به سمت دهنت میبردی حالا که دیگه
ماشالا مردی شدی و دیگه قشنگ میدونی دهنت کجاست
حالا دیگه برت میگردونم و سرت و به اینور و اونور میچرخونی یکمی مینشونمت دیگه برای خود عسلی
شدی
راستی عکس 3 ماهگی و کیک و عکس 3 تایی مون رو توو پست بعدی میذارم
هنوز توضیحاتم مونده اما بابا جون اومده برم براش چایی بریزم که خسته ست
میبوسمت پسر گلم